یکی از حالات و وضعیت های قلب، آن است که گاهی دل، بیش از اندازه فعالیت دارد؛ یعنی بقدری فعال است که از مسائل دیگر غافل می شود. گاهی زنده بودن دل، به مشغول بودن وی است؛ یعنی مشغول بودن در اموری که نباید در آن بیش از حد فعال بود؛ کارهایی که گاهی دل بدان بیش از حد مشغول است، یکی از آنها، امور دنیوی است؛ یعنی انسان مومن، باید در مشغولیت امور دنیوی، حد نگه دارد؛ و تمام وقت خود را به آن اختصاص ندهد، بلکه، باید قسمتی از زمانش را به امور معنوی نیز بپردازد؛ چون دین، داعیه دار نظم و زمان بندی امور مختلف است؛


تقسیم ساعات شبانه روز

چنانکه در حدیثی از امام کاظم علیه السلام آمده که: «إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات: ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.»:[1]
«بکوشید که اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:

1 ـ قسمتى براى مناجات با خدا.

2 ـ قسمتى براى تهیّه معاش.

3 ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیبهاى شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص مى ورزند.

4 ـ و قسمتى را هم در آن خلوت می کنید براى درک لذّت هاى حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.»


تبیین حدیث

دو نکته در این حدیث بسیار حائز اهمیت است:

در این حدیث، حضرت چهار زمان را برای امور دنیا و دین و آخرت، بیان فرموده اند؛ پس معلوم می شود که آدمی تا زمانی که زمان برایش اهمیت نداشته باشد، نمی تواند وظایف کامل خود را انجام دهد.

همچنین از این حدیث فهمیده می شود که مشغولیت ها باید محدودیت زمانی داشته باشد، و زمانی که مدت زمان از حیطه ی کاری خود، فراتر رود، دیگر آن کارایی و بازدهی لازم را نخواهد داشت، و قطعاً یک مورد از موارد چهارگانه تضییع می شود و در صورتی که این وضعیت ادامه پیدا کند، قطعاً از برنامه حذف شده و یکی از ابعاد مهم زندگی، مختل می شود؛ پس دین برای مشغولیت ها، محدودیت هایی قائل است که نفع آن به خود آدمی می رسد؛ اما با این وجود گاهی انسان چنان مشغول امور می شود که از امور مهم دیگر باز می ماند؛ و اینجاست که قلب آدمی، زیاده از حد مشغول شده و نیاز به یک خانه تکانی اساسی دارد.


مثال روز

در ایام عید نوروز همه و همه خانه های خود را خانه تکانی می کنیم، و بر این باوریم که با این خانه تکانی، اثاث اضافی، آلودگی ها، را کنار نهیم و آن را برای یک عید و روز خاص، آماده کنیم؛ چطور برای آن چنان از زمان و اوقات مان وقت می گذاریم. اما برای خانه تکانی دل، این زمان چندان وجود ندارد یا اگر زمان هم داریم، چندان از آن برای خانه تکانی دل، استفاده نمی کنیم.


نسخه دین برای خانه تکانی دل

برای خانه تکانی دل، نسخه ای که دین فرموده بسیار مفید و کاربردی است؛ یکی از آن نسخه ها در نامه ۳۱ نهج البلاغه، امیر المومنین علیه السلام برای فرزند گرامیش امام مجتبی علیه السلام فرموده است، که: «وَ أَمِتْهُ [قَلْبَکَ] بِالزَّهَادَةِ» «و به پرهیزگارى و پارسایى بمیران»


خانه تکانی دل به وسیله زهد

برای خانه تکانی دل، نیاز به پارسایی و زهد است؛ اگر آدمی مشغولیت های قلبی اش زیاد شده، دل کندن از دنیا و آرزوهای دور و دراز، لازم دارد؛ و این زهد، به معنای کم کردن وابستگی های قلبی او به دنیاست؛ وابستگی به دنیا انسان های زیادی را فریب داده است؛ چون ویژگی دنیا، فریفتن و ضرر زدن و گذشتن است؛ چنانکه امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید: «فِی صِفَةِ الدُّنْیَا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِیَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ، بَیْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا»[2]

دنیا مى فریبد و زیان مى رساند و مى گذرد. خداى سبحان، دنیا را نه پاداش دوستان خود قرار داده و نه شکنجه و عذاب دشمنان خود، مردم دنیا چون کاروانیانى هستند که تا فرود آیند و بار بگشایند، سالار کاروان، بانگ رحیل در دهد و بناچار، کوچ کنند.


آثار دل کندن از دنیا

این دنیاست که انسان را می فریبد، و پس از ضرر زدن می گذرد. پس آدمی نیاز به دل کندن از دنیا دارد؛ اینکه این دل کندن چه آثاری بدنبال دارد، یکی از آنها، همین تنظیم شدن اوقات وی، است و دیگری، کم شدن مشغولیت های قلبی اوست؛ اما آثار و نتایج دیگری نیز بدنبال دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:

۱. قلب گریان و اندوه شدید:
کسی که دل بستگی اش به دنیا کم شود، قلبش محزون و گریان می شود؛ چنانکه امیر المومنین علیه السلام در خطبه ۱۱۳ نهج البلاغه به این مطلب تصریح می فرمایند که: «إِنَّ الزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا تَبْکِی قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ ضَحِکُوا وَ یَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا.»[3]

«زاهدان در دنیا، قلبشان می گرید گرچه بخندند، اندوهشان شدید است، گرچه مسرورند.»

تبیین حدیث
پس با زهد در دنیا، انسان قلبش محزون و چشمش گریان خواهد بود، اگرچه در ظاهر بخندد و خوشحال باشد.

ارتباط دل کندن از دنیا و صفت مومن
همین نتیجه، برای مومن یکی از نشانه هاست؛ مومن در قلبش محزون و در ظاهر خوشحال دیده می شود؛ و منافق عکس آن است؛ یعنی قلبش خوشحال است و ظاهری محزون دارد؛ چنانکه در صفات مومن حضرت می فرمایند: «فِی صِفَةِ الْمُؤْمِنِ: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ...»[4] «شادی مؤمن در چهره او، و اندوه وی در دلش پنهان است...»

۲. رسیدن به درجات والا
دومین پیامد مثبت، عدم وابستگی و مشغولیت دل به دنیا، رسیدن به مقامات و درجات والاست؛ چون قلب از لحاظ مشغول شدن، از سه حال خارج نیست؛ یا مشغول به دنیاست، یا مشغول به آخرت است و یا مشغول به خداست؛

«الْقَلبُ ثَلاثَهُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیَا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی. وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیَا لَهُ الشِّدَّهُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی.»[5]

«روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منقول است که حضرت فرمودند قلب ها سه نوعند:

1- قلبی که مشغول و وابسته به دنیا است.

2- قلبی که مشغول به تنعّمات اخروی است.

3- قلبی که وابسته به مولا است.

اما آن قلبی که سرگرم و وابسته به دنیا است،‌ همیشه دچار سختی و گرفتاری است.

و آن قلبی که وابسته به تنعّمات اخروی است ‌به درجات و مراتب بالایی می رسد.

و قلبی که دل‏ بسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، ‌هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد.»

تبیین حدیث
با توجه به این حدیث نورانی قلبی که مشغول به دنیاست، دچار سختی و گرفتاری می شود؛ پس اگر انسان بخواهد به سختی و گرفتاریِ حاصل از مشغولیت دنیا، مبتلا نشود، باید یا قلبش را مشغول آخرت کند یا آنرا مشغول و دلبسته ی به مولا کند که در این صورت است که قلبش زنده خواهد بود، و هم دنیا و هم آخرت و هم خدا را خواهد داشت؛ و این همان تجارت پر سودی است که قرآن بدان تصریح کرده که آیا به شما تجارت پرسود و بدون زیانی را بشارت ندهم که در آنجا صفاتی برای این تجارت بیان شده[6] که حاکی از مشغولیت دل به آخرت یا مشغولیت به خداست.


نتیجه

پس با توجه به مطالب بیان شده، فهمیده می شود که دل، گاهی مشغولیت غیر الهی به خود می گیرد که باید توسط زهد و عدم دلبستگی به دنیا، قابل جبران و قابل تغییر است و باید آنرا بوسیله زهد، میراند؛ و اگر آدمی به دنیا وابسته شد و دل مشغولیت وی به دنیا، زیاد شد، دچار آفت هایی می گردد.

پی نوشت:
[1]  تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، ج1، ص 409
[2]  نهج البلاغة: الحکمة 415
[3]  نهج البلاغه، خطبه 113
[4]   نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳
[5]  محاسبة النفس، ابن طاووس، مصحح کفعمی، ص35/ میزان الحکمة ج4 ص3473 عن المواعظ العددیة 146
[6]  سوره صف، آیات 10، 11 و 12